به گزارش پایگاه خبری استان سازان، احمد علیرضابیگی در گفتوگو با ایلنا، درباره احیای دریاچه ارومیه اظهار داشت: روی هم رفته بواسطه کاهش ورودی؛ مرتب به میزان نیازمندی دریاچه برای ادامه حیات اضافه میشود، یعنی ۲ سال پیش کسری آب دریاچه برای اینکه بتواند به یک تراز طبیعی و متعارف دست یابد ۵۵ میلیارد متر مکعب بوده است ولی در شرایط فعلی باتوجه به خشکسالی و کمبود بارندگی حتما این رقم و حجم آب به میزان بیشتری افزایش پیدا کرده است.
وی افزود: یکی از نقاط امید ما این بود که با پروژه انتقال آب رودخانه زاب بتوان ورودی را افزایش داد اما همانگونه که پیش بینی میشد کسانی که در مسیر انتقال این رود به دریاچه قرار دارند و به کشاورزی و زراعت مشغولند کشت خود را از دیم به آبی تغییر دادهاند، بنابراین آب به دریاچه ارومیه نمیرسد، یعنی کشاورزان در مسیر زاب به دریاچه ارومیه معتقدند که آب شیرینی که به زحمت حاصل شده عقلانی نیست که وارد نمکزارهای دریچه ارومیه شود که در این راستا کنترل حاکمیتی بسیار ضروری و مورد تاکید است، چون ما خیلی زود شاهد شکل گرفتن باغات و مزارع آبی خواهیم بود که منبع آبی خود را همین آبی تعریف کردهاند که با مشقت از زاب به دریاچه ارومیه منتقل میشود، به طوری که این آب هم دیگر وجود خارجی نخواهد داشت و برای آن مصارف دیگری تعریف شده است.
نماینده مردم آذرشهر، اسکو و تبریز در مجلس گفت: بخش قابل توجهی از سفرههای آب زیرزمینی پیرامون دریاچه ارومیه صرف زراعت آببر میشود و الگوی کشت در این مناطق تغییر میکند در حالی که منبع درآمد مردم باید از کشت آببر به تولید محصولات صنعتی تغیبر کند، زیرا دیگر منابع آب زیرزمینی وجود ندارد که بتوانند کشت و زرع داشته باشند، یعنی اگر اشتغال صنعتی ایجاد شود با همان میزان آبی که میتوان یکهکتار زمین را آبیاری کرد و یک خانوار گذران زندگی کند؛ شاید ۵ خانوار بتواند گذران زندگی کند. اینها محاسبات دقیقی است که از گذشته در طرح احیای دریاچه ارومیه که مربوط به سال ۸۸ است منظور و پیش بینی شده اما متأسفانه وقتی دولتها تغییر میکنند بدنبال این هستند که مدل جدیدی را تجربه کنند و نیازمندیهایی که بوجود میآید عملا سرمایههایی که در این خصوص هزینه شده ابتر میماند، بنابرین حتما پیوست اجتماعی مربوط به احیای دریاچه ارومیه بیش از گذشته باید مورد توجه قرار گیرد.
وی بیان داشت: ما اکنون تلاش میکنیم منابع آبی را برای احیای دریاچه ارومیه فراهم کنیم اما اینکه مردم منطقه چگونه زندگی خواهند کرد همواره مورد غفلت قرار میگیرد و چون مردم نادیده گرفته میشوند عملا کارآمدی و اثربخشی برنامهها نمیتواند مطلوب باشد.
علیرضابیگی گفت: خشکی دریاچه در بسیاری کشورها اتفاق افتاده از جمله اینکه اورال خشک شده است، مثلا در کانادا ورودی با خروجی دریاچه انطباق نداشته و دچار زوال نیستی شدهاند که پیامدهای زیست محیطی وحشتناکی دارد یعنی هم در میزان بارش منطقه تأثیر خواهد داشت و هم طوفانهای نمک انواع و اقسام بلایا را برای ساکنان منطقه حتی تا پس از تبریز موجب خواهد شد.
وی تاکید کرد: با خشک شدن دریاچه نه تنها کشاورزی مناطق ساحلی دریاچه از بینخواهد رفت بلکه بیماریهای ریوی و تنفسی حادث خواهد شد. به همین جهت است که سالانه مبلغ قابل توجهی اعتبار برای احیای دریاچه تخصیص پیدا میکند ولی بواسطه نقصهایی که در این برنامهها وجود دارد عملا منابع نمیتواند موثر باشد. کمااینکه همین هزینههایی که برای انتقال رودخانه زاب در نظر گرفته شده قابل توجه است اما عملا این آب نمیتواند به دریاچه ارومیه برسد.
عضو هیئت نمایندگان استان آذربایجان شرقی خاطرنشان کرد: اگر چارهجویی نشود دریاچه به سمت خشک شدن و طوفان نمک میرود، مخصوصا به دلیل تغییر اقلیمی که صورت میگیرد، به طوری که طبق مشاهداتی که داشتیم در این فصل که تبخیر بالاست چیز قابل توجهی از دریاچه ارومیه باقی نمانده است.
وی گفت: دریاچه قابل احیا شدن است اما منوط به است که میزان ورودی بیشتر از تبخیر باشد ولی اکنونباتوجه به کمبود منابع آبی و کشتهایی که در این مناطق صورت میگیرد مانع از این میشود که بتوانیم از آب پشت سدهایی که حقابه دریاچه ارومیه است، داده شود.
به گفته علیرضابیگی؛ ما اکنون حقابه را از دریاچه ارومیه دریغ میکنیم و از منابع سدهای متعددی که بروی رودخانه های متعددی که به دریاچه میریزند، احداث شده برداشت میکنیم، در سند احیای دریاچه درصدی از آب برای نجات دریاچه اختصاص پیدا کرده که معمولا این میزان حقابه تأمین نمیشود، زیرا به نظر میرسد کشاورزی و زندگی مردم که از آب پشت سد امرارمعاش میکنند در اولویت قرار دارد و این فاجعه زیست محیطی را برای کشور رقم میزند.
به گفته وی؛ آنچه مسلم است وزارت نیرو وظیفه تأمین آب دریاچه ارومیه را برعهده دارد چون مدیریت سدها برعهده این وزارتخانه است و سازمان حفاظت از محیط زیست بعنوان ناظر و پیگیری کننده تحقق حقابه دریاچه ارومیه تعیین شده است، مصیبت زمانی اتفاق افتاد که جایگاه رئیس ستاد احیا را که قبلا در اختیار رئیسجمهور بود و به نیابت از او معاون اول جلسات را اداره میکرد؛ به استاندار آذربایجان غربی سپرده شد که خود او یکی از ذینفعان است و طبیعتا نمیتواند اراده خود را بر دیگران حاکم و تحقق احیای دریاچه را مطالبه کند، یعنی بقیه اعضای ستاد به پیگیری و خواستهای استاندار وقعی نمینهند، در راستای احیای دریاچه استاندار هم وظایفی دارد که باید به آنها عمل کند که طبیعتا در اینجا تعارض منافع پیش میآید، بنابراین مقام بالاتری باید این موضوع را مطالبه کند. زمانی که این جابهجایی مسئولیت صورت گرفت ما این مسئله را مطرح کردیم اما کسی توجه نکرد و اکنون آنچه نباید میشد رخ داده است.