به گزارش پایگاه خبری استانسازان؛ به نقل از گیلخبر؛ استانداری گیلان در دولت سیزدهم را باید استانداری عجایب دانست؛ عجیب از این جهت که نه تنها بسیاری از پروژه های ملی و استراتژیک همچون باقی مانده آزادراه قزوین-رشت، راه آهن رشت-کاسپین-آستارا، زباله سوز سراوان و... به سرانجام نرسیده، بلکه تقریبا هیچ مدیری سر جای خود نیست و افرادی صاحب میز و جایگاه شدهاند که نه تحصیلات و تخصص و نه تجربه مرتبط با مسئولیت خود دارند که کارایی امروزشان، خود گواهی بر این مدعاست!
انتقادات از عملکرد اسدالله عباسی در استانداری گیلان به حدی بالا گرفته که حتی صدای تشکلهای سیاسی اصولگرای استان و حامی ابراهیم رئیسی هم درآمده و در نامه هایی خطاب به رئیسجمهور اعلام کردهاند که «ادامه فعالیت استاندار فعلی به هیچ وجه به صلاح دولت و مردم گیلان نیست».
اگرچه به نظر میرسد اصلاحطلبان و منتقدان دولت سیزدهم، از ادامه فعالیت عباسی در گیلان که باعث پایین آمدن سطح محبوبیت دولت رئیسی در استان شده، ناخشنود نباشند.
عدهای معتقدند برخی انتصابات و عملکرد عباسی در گیلان، میتواند محصول نزدیکی وی با علی لاریجانی، رئیس سابق مجلس و رقیب سیاسی ابراهیم رئیسی باشد.
عباسی که در دوره هشتم مجلس توانست نظر نمایندگان گیلانی را برای حمایت از ریاست لاریجانی در مقابل حداد عادل جلب کند، طولی نکشید تا در مجلس نهم، مزد حمایتهای خود را دریافت کرده و با لابی قدرتمند نزدیکان لاریجانی، وزیر کار و تعاون دولت احمدی نژاد شد.
نماینده رودسر و املش در مجلس دهم به واسطه سبقه اصولگرایی و از طرفی نزدیکی به اعتدالیون و طیف موسوم به امید، توانست به هیئت رئیسه مجلس راه پیدا کند. عباسی هرچند در دوره یازدهم در لیست اعتدال و توسعه قرار گرفت اما نتوانست به بهارستان راه یابد.
رفت و برگشتها و بازی در زمین قطبهای مخالف سیاسی کشور، نشان میدهد که چرا این روزها، عباسی به استاندار نامحبوب حامیان و محبوب مخالفان ابراهیم رئیسی در گیلان تبدیل شده است.
با این حال، از نگاه گیل خبر و بسیاری که فارغ از بازیهای سیاسی، به آینده گیلان میاندیشند، بیم آن میرود که ادامه روند فعلی به حدی گیلان را از مسیر پیشرفت و توسعه دور کند و به استان خسارت وارد سازد که جبران آن، دشوارتر از حد تصور باشد.
نگاهی به گوشهای از عملکرد عباسی در دو سال اخیر، علت نگرانیها را بیشتر نمایان میسازد.
اگر از این موضوع بگذریم که عباسی، استاندار گیلان در دو سال اخیر نه تنها هر ۴ معاون بجا مانده از دولت قبل، بلکه هر ۴ معاون منصوب خود را نیز عوض کرده و بی ثباتی در مدیریت استانداری را به اوج خود رسانده، نگاهی به تجربه و تحصیلات معاونین فعلی استانداری گیلان، هر کسی را شگفت زده میکند.
در معاونت عمرانی استانداری گیلان، «موسی فکور» با تحصیلات مدیریت دولتی بر سر کار آمده است. این برای اولین بار در تاریخ است که یک فرد غیرمهندس، به عنوان معاون عمرانی استاندار گیلان منصوب شده است؛ آن هم در استانی که بیش از ۱۰ هزار مهندس خبره و دارای پروانه اشتغال دارد و به نوعی این انتصاب دهنکجی به جامعه متخصصین و مهندسین قلمداد میشود.
در سویی دیگر، «حسین محمدیان»، ابوالمشاغل استانداری گیلان که پیش از این، مدیرکل حوزه استاندار بود، دانشجوی دکتری در رشته مدیریت منابع انسانی است و به عنوان سرپرست معاونت هماهنگی امور اقتصادی استانداری مشغول به فعالیت است.
محمدیان بدون تحصیلات مرتبط و حتی یک روز سابقه مدیریت اقتصادی در بخش دولتی و حتی فعالیت اقتصادی در بخش خصوصی، بیش از ۴ ماه است که به عنوان سرپرست معاونت هماهنگی امور اقتصادی منصوب شده و هفتههاست که از مهلت قانونی سرپرستی وی گذشته و باید هرچه سریعتر وضعیت مدیریت وی در این معاونت تعیین تکلیف شود.
معاونت توسعه مدیریت و منابع انسانی استانداری گیلان که پس از کناره گیری مرتضی رضایی صوفی، این روزها بدون مدیر و سرپرست مانده، شنیده میشود که به «رضا برهانینیا» مدیرکل امور مالیاتی استان خواهد رسید.
انتصابات استاندار گیلان از این جهت تعجب برانگیز است که معاونت امور اقتصادی را به یک تحصیل کرده مدیریت منابع انسانی سپرده و ظاهرا قرار است معاونت منابع انسانی را به یک مدیر اقتصادی بسپارد!
سادهترین کار ممکن در صورت اصرار بر انتصاب این افراد در معاونتهای استانداری میتواند این باشد که جای این دو فرد عوض شده و محمدیان به معاونت منابع انسانی و برهانی نیا به معاونت اقتصادی برود.
در ۴ معاونت استانداری گیلان، تنها «محمد جلایی» معاون سیاسی و امنیتی استاندار است که تحصیلات و تجربه مرتبط دارد؛ جلایی عضو هیئت علمی دانشگاه گیلان در گروه علوم سیاسی و جانباز ۷۰% دوران دفاع مقدس است.
همه این انتصابات به خوبی نشان میدهد که گویا آقای استاندار اعتقادی به تجربه و تخصص ندارد و مبنای عزل و نصبها، نه برای عموم مردم و نه کارشناسان و صاحب نظران روشن و مشخص نیست.
علاوه بر افزایش چشمگیر مدیران غیربومی در گیلان که موجب نارضایتی مردم و صاحب نظران بوده است، موضوع دیگر، افراط و تفریط در موضوع جوانگرایی است؛ استاندار از طرفی یک جوان کم تجربه را به عنوان سرپرست اداره کل حساس مدیریت بحران استانداری منصوب میکند، اما از سوی دیگر، با انتصاب افراد سالخورده و در شرف بازنشستگی، میانگین سن مدیریتی در گیلان را به طرز چشمگیری بالا برده است.
این موضوع حتی به ادارات کل استان همچون آموزش و پرورش گیلان نیز سرایت کرده؛ به نحوی که اکثر انتصابات در این اداره کل، به تبع مدیرکل، مختص به افراد بالای ۳۰ سال خدمت و در شرف بازنشستگی است.
عدم اعتقاد به بانوان، از دیگر انتقادات کارشناسان به استاندار گیلان است. دو مدیر زن از مدیریت اداره کل ورزش و جوانان و سازمان مدیریت و برنامه ریزی در دوره مدیریت عباسی کنار گذاشته شدند تا سهم بانوان در مدیریت ارشد استان به مراتب کمتر از قبل شود.
از سویی دیگر، در حالی که ماههاست زمزمه سفر دوم رئیسی به گیلان مطرح میشود اما زمان این سفر همچنان در هالهای از ابهام قرار دارد.
بسیاری معتقدند که اساسا چون نه پروژه شاخصی برای افتتاح وجود دارد و نه مصوبات سفر قبلی رئیسجمهور در سفر به گیلان اجرایی شده، رئیسی دلیلی برای سفر مجدد به استان ندارد. با روند فعلی به نظر میرسد گیلان در انتهای لیست سفرهای دوم رئیسجمهور به استانهای کشور قرار گیرد.
گیلانیان انتظار دارند که رئیسجمهور با تسریع سفر به گیلان و در دیدار با مردم و دلسوزان استان، از نزدیک با واقعیتها و مشکلات عدیده به وجود آمده و کاهش آشکار رضایت و محبوبیت دولت سیزدهم در گیلان مواجه شود و تصمیمی اساسی برای توقف شرایط فعلی و ایجاد تحولی بنیادین اتخاذ نماید.
ناگفته نماند که با توجه به ارتباطات عباسی، عجیب به نظر نمیرسد که حتی شاهد ارتقای جایگاه مدیریتی وی در هر دولتی باشیم، با این حال آنچه اهمیت دارد آن است که با نگاه ویژه رئیسجمهور و هیئت دولت به گیلان، از ادامه زوال و خسران به استان جلوگیری شود.